به گزارش TSEpress به نقل ازهفته نامه بورس بالاخره طاقت سهامداران خرد تمام شد و ظرفیت شان تکمیل. پس از اعتراضهای هرروزه در گروههای تلگرامیو صحبتهای فراوان در جلسات مختلف و گوش به گوش و دهان به دهان چرخیدن حرفها، انگار روز شنبه هفته گذشته (۱۸ دی ماه ۱۳۹۵) سهامداران حاضر در تالار شیشهای تحملشان تمام شد و تمام اعتراض خود را در فریادشان ریختند تا شاید صدا به طبقات بالاتر برسد اما متاسفانه نخستین اقدام بورس در مقابل دل دردمند سهامداران، بستن درهای امیدشان به روی آنها بود... درهای ساختمان حافظ به روی سهامداران بسته شد. این اتفاق در حالی افتاد که ساعت معاملات هنوز به پایان نرسیده بود و عدهای از سهامداران پشت در ساختمان حافظ و در خیابان ماندند. کجای دنیا این رسم مهمانداری است؟ انتظار میرفت همان روز مدیران شرکت بورس سهامداران را آرام کنند اما این کار روز بعد انجام شد و انگار چارهای جز این نبود. روز یکشنبه ۱۹ دی ماه ۱۳۹۵ شاپور محمدی، رئیس سازمان بورس چند دقیقهای از وقت خود را به معاملهگران تالار حافظ داد و آنها در همین مدت کوتاه برخی انتقادها و پیشنهادها را به او منتقل کردند و از وضعیت بازار برایش گفتند. معاملات درون گروهی و بلوکی حقوقیها، دستکاری شاخص، توقف طولانیمدت نمادها و کاهش بیدلیل قیمت سهام و عرضههای پر حجم اسناد خزانه اسلامیو سایر اوراق بدهی، برخی از موضوعات مورد اشاره آنها بود. حسن قالیباف اصل، مدیرعامل بورس تهران نیز همراه رئیس سازمان بورس بود اما او جلسه خود با سهامداران را به بعد از ساعت معاملات موکول کرد تا بتواند مدت زمان بیشتری را به شنیدن درد دل آنها اختصاص دهد. در نشست سه ساعتهای که قالیباف با سهامداران مختلف داشت، نگرانیها و مشکلهای مختلفی از جمله معاملات بلوکی، ایرادهای محاسبه شاخص کل، بازار بدهی، کدال، اطلاعات نهانی، سهام بانکها، شیوه سرمایهگذاری صندوقهای با درآمد ثابت، سهامیچون کنتورسازی، پرداخت سود نقدی سهام، دسترسی به اطلاعات و... مطرح شد. در پایان هم مدیرعامل بورس تهران از تداوم چنین جلساتی استقبال کرد و از برگزاری جلسه بعدی در بهمنماه سال جاری خبر داد. اما آیا این جلسات راه به جایی دارد؟ آیا مدیران ارشد بازار به نفع سهامداران خرد تصمیم به انجام برخی اصلاحات خواهند گرفت یا اینکه چند ماه بعد دوباره وعدههای رسیدگی فراموش میشود و سهامداران خرد باز هم تنها میمانند؟ آیا تاکید بر اینکه بازار سهام پرریسک است، برای بیاعتنایی به مشکلهای جدی موجود کافی است؟ آیا همانقدر که سهامداران خرد دغدغه خود و کارشناسان دغدغه بازار را دارند، سازمان و بورسها هم دغدغه بازوی اقتصاد را دارند؟ و دغدغه فکری دیگر اینکه، آیا برخورد سلبی با اعتراض سهامداران اقدام مناسبی بود؟ آیا نباید توان شنیدن اعتراضهای سهامداران را داشته باشیم؟ آیا این کار درست است که با کسانی که سرمایهشان پیش چشمانشان در حال آب شدن است و هراس آن را دارند که چه بر سر باقی سرمایهشان میآید و درست یا نادرست، متولیان بازار را مقصر میدانند، اینچنین برخورد قهری شود؟ و علامت سوال دیگر اینکه آیا نباید سهامداران خرد یک تشکل رسمیبهعنوان حامیحقوقشان داشته باشند و صدایشان را از این طریق به گوش مدیران ارشد بازار برسانند؟ گفتوگو بلد نیستیم کامیار فراهانی، سهامدار حقیقی، صحبت خود درباره اتفاقات هفته گذشته را اینگونه آغاز میکند: به نظرم هر ایرانی که اندکی با تاریخ کشورش آشنا باشد، میداند که ما گفتگو بلد نیستیم. تاریخ این سرزمین پر از لحظاتی است که احساسات بر ما چیره شده و تصمیماتی گرفتیم که گاهی تا قرنها مجبور به تحمل آثارش بودیم. نمیخواهم سیاسی یا تاریخی بنویسم. هر جای تاریخ را نگاه کنید، نشانهای از رفتارهای احساساتی خودمان میبینید. او چند دلیل را برای این اتفاقها مطرح میکند: شاید دلیلش نبود نهادهای مدنی و انواع حکومتهای استبدادی بوده است. شاید هم دلیلش موقعیت جغرافیایی و مشکلات مختلف مردم فلات ایران در تامین معاش بوده است؛ اما به هر حال دلیل هرچه که باشد، گفتگو بلد نیستیم. نه بلدیم حرفمان را به درستی مطرح کنیم، نه بلدیم حرف طرف مقابل را بهطور کامل گوش دهیم، نه بلدیم بدون داد و بیداد راه انداختن اعتراض کنیم، نه بلدیم بدون مدح و ثنای اضافی از کسی تعریف کنیم. رفتارهای احساساتی نتیجه عکس میدهد فراهانی درباره انتقادها در بازار سرمایه میگوید: این مساله در بازار سرمایه نیز به وضوح دیده میشود. معاملهگران انتقادهای فراوانی به رفتار سازمان بورس طی چند سال گذشته داشتهاند. احتمالا سازمان هم پاسخهایی برای آن انتقادها در آستین داشته است ولی واقعیت این است که این دو هرگز با یکدیگر گفتوگو نکردهاند. هرچه بوده، رفتارهای مملو از احساس و بیشتر هم بدون نتیجه بوده است. او معتقد است تجمع در تالار حافظ یا جلوی سازمان بورس کار سختی نیست. بارها نیز در طول تاریخ شاهد آن بودهایم ولی واقعیت این است که ثمربخشی اینگونه رفتارها واقعا درهالهای از ابهام است. حتی گاهی نتایج کاملا معکوس بوده و سازمان جبههای کاملا لجوجانه اتخاذ کرده است. سازمان بورس و مردم باید درک متقابل داشته باشند به نظر این سهامدار حقیقی، واضح است امروز هم ما باید حرف زدن یاد بگیریم هم آنها شنیدن بیاموزند، هم ما باید سازمان را درک کنیم هم آنها باید شرایط را متوجه باشند. باید حرفهای مان را در چارچوبهای مدنی بزنیم. اعتراضهایمان نیز باید محترمانه، منطقی و با درک طرف مقابل باشد. به هیچ وجه نمیگویم اعتراض نکنیم؛ کاملا برعکس، معتقدم باید در چارچوب قانون از تمام ظرفیتهای موجود برای کمک به سازمان بورس در اصلاح امور استفاده کنیم. تنها میگویم رفتارهای احساساتی ما را نه تنها به اهدافمان نزدیک نمیکند، که برعکس، دور هم میکند. فراهانی تاکید دارد که سازمان هم باید پنبه را از گوشش در بیاورد و اجازه دهد بین خودش و سرمایهگذاران گفتوگو شکل بگیرد. نباید بنا را به این بگذارد که تمام فهم مالی در خیابان ملاصدرا نهفته شده است و دیگران هیچ نمیدانند. ایجاد انواع تشکلهای مدنی مانند کانون سهامداران، انجمن تحلیلگران و... یکی از راهکارهایی است که میتوان با آنها به سمت گفتوگو حرکت کرد. سهامداران باید نماینده داشته باشند او پرسشهای مهمیدر ذهن دارد: چرا سهامداران نباید نمایندگانی داشته باشند تا صدایشان در اوقات مختلف شنیده شود؟ چرا سازمان باید آنقدر از جامعه سهامداری فاصله بگیرد که مردم تنها راهحل را ایجاد تجمعات ببینند؟ به عقیده او، اعتراضهای موقتی مشکلی را حل نمی کند و این واضح است. تنها لیستی از وعده و وعیدها تهیه میشود که خود سبب اعتراضهای بعدی است؛ در حالی که با ایجاد کانال گفتوگو، با انتقال این حس که صدای جامعه را میشنویم، هم حجم فشارها کاسته میشود، هم دو طرف احساس رضایت بیشتری نسبت به یکدیگر خواهند داشت. احساس من امروز این است که این اراده در جامعه سهامداری وجود دارد. امیدوارم سازمان هم صدای بحق سرمایهگذاران را بشنود و هر دو طرف یک قدم به یکدیگر نزدیک شوند. «از همان جا که رسد درد همانجاست دوا» کانون سهامداران حقیقی، تسهیلگر مشکلها خواهد بود مجتبی معتمدنیا، سهامدار حقیقی، معتقد است که با توجه به اتفاقات رخ داده در اوایل هفته گذشته، میتوان چنین استنباط کرد که پاسخگویی به سهامدار مطالبهگر بهعنوان رکن اصلی وظایف بدنه میانی سازمان بورس به افراد گوشزد نشده است و به این ترتیب، عملا این اتفاق میافتد. هرچند میتوانست پیامدهای منفی برای بازار داشته باشد، موقتا ختم به خیر شد. به نظر او، اینکه هر نوع درخواست صنفی یا مطالبه سهامداران به چه صورت به نهادها و سازمانها منتقل شود، محل اختلاف است و این موضوع علاوهبر سرمایه سهامدار، اثر مخربی بر روابط سهامداران و سازمان بورس بهعنوان متولی بازار سرمایه داشته است. در حالی که سهامدار و متولی میتوانند در کنار هم اقدام به پیگیری مشکلهای موجود کنند که بیشتر اوقات منبعی خارج از اختیارات سازمان موجب آن شده است. به عنوان مثال درخصوص نمادهای بانکی، پیگیری کانون سهامداران و رایزنی با مراکز مختلف در کنار سازمان میتوانست روند مذاکرات را تسریع کند و منافع سهامدار جزء را از دولت مطالبه کند. به سهامداران حقیقی حق تصمیمگیری بدهید معتمدنیا بر دخیل کردن سهامداران در تصمیمگیریها تاکید دارد: به نظرم از دست دادن زمان، هر روز کار را برای سهامدار و سازمان سختتر میکند. سازمان فارغ از مسائل حاشیهای، باید سهامداران را وارد این چرخه تصمیمگیری و انتخاب نمایندگان خود کند تا بتواند ارتباط درستتری با نمایندگان واقعی سهامداران داشته باشد.توجه دولت روحانی به مقوله سازمانهای مردمنهاد موید این مطلب است که مسئولان نیز به این نکته رسیدهاند که بدون کمک و ارتباط با افراد ذی نفع در امور، نمیتوان مشکلات را بهراحتی حل کرد. انتفاع فعالیت کانون سهامداران بازار سرمایه قطعا برای سازمان بورس کمتر از سهامدار جزء نخواهد بود. سازمان دل به تشکیل کانون سهامداران نمیدهد این سهامدار حقیقی میگوید: متاسفانه موضوعی که با آن دست به گریبان هستیم، این است که عزم جدی برای اعطای مجوز در بدنه مدیران سازمان وجود ندارد. فکر میکنم بیشتر نگرانی از حوزه اختیارات و میز مدیریتی افراد موجب این اتفاق شده است. به عبارت سادهتر، نظر مدیران به ضربالمثل «سری که درد نمیکند، دستمال نمیبندند»، بسیار نزدیکتر است. به نظر او، مدیریت سازمان افکار جدیدی در سر دارد که این بار به کمک سهامداران در یک قالب و چارچوب قانونی راحتتر به سرمنزل خواهد رسید. اینکه اهداف کانون چیست؟ راههای رسیدن به اهداف چگونه است؟ اعضا چه شرایطی دارند و نمایندگان خود را چگونه انتخاب میکنند؟ چرایی استقلال کانون و... همه پرسشهایی هستند که باید پاسخ روشنی داشته باشند اما از این مهمتر، عزم سازمان بهمنظور ایجاد بستر مناسب برای فعالیت کانون و تقویت آن است.بحث اصلی این است که آیا بدنه مدیریتی سازمان در عمل قصد حمایت از این کانون را بهعنوان نهادی مستقل برای همکاری در مواجهه با مشکلات دارد یا با این خواست عمومیهمچنان با سیاسیکاری برخورد میکند؟ کانون سهامداران، به بازار نظم میدهد معتمدنیا بر این باور است که هرچند تعداد اعضای کانون برای شروع اهمیت دارد اما مهمتر از آن، اهدافی است که کانون سهامداران برای خود ترسیم میکند و بهعنوان نماینده سهامداران به آن متعهد شده است. اعتبار کانون یکشبه بهدست نخواهد آمد، بلکه در صورت موفقیت در اهداف و حمایت سهامداران، این کانون میتواند جایگاه واقعی خود را در بازار سرمایه بهدست آورد. سهامدار وقتی بتواند صدای خود را از جانب کانون سهامداران مکررا به گوش مدیران ذیربط برساند، دیگر شاهد مشکلات اینچنینی که بیشتر به دلیل زخمهای کهنه به جا مانده بر پیکر بازار است، نخواهیم بود. پیرو صحبتهای رئیس سازمان بورس و اوراق بهادار درباره موافقت ضمنی با تشکیل کانون سهامداران، باید دید به چه میزان صحبتهای او از مرحله حرف به عمل نزدیکتر شده است. فعلا نرسیدن به راهکاری درخصوص انتخاب نمایندگان سهامداران یکی از موضوعات اصلی است، در حالی که هیات موسس مطابق اساسنامه در کانون فقط تا زمان مجمع عمومیصلاحیت فعالیت دارد و بنا به عرف رایج در کلیه فعالیتهای اینچنینی تا زمان پیادهسازی و اجرای سیستم و ایجاد چارچوب اجرایی و برگزاری مجمع، هیات موسس وظایف هیات عامل را بهطور موقت انجام خواهد داد تا در روند فعالیت کانون خللی ایجاد نشود و پس از مجمع عمومی، اعضا نمایندگان خود را انتخاب خواهند کرد.